loading...

عرفان عاشورا

بسم الله الرحمن الرحیم- این وبلاگ برای شناخت اسلام عزیز فعالیت میکند

بازدید : 448
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 10:21

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- سخنرانی رهبر معزز وباعظمت خود از نشانه‌های اخر الزمان است- حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم – درفتح مکه درکنار کعبه یک سخنرانی کردند وامروز را تشریح کردند منجمله فرمودند که مسلمانان بعلت بی قیدی ودنیازدگی وپذیرش حکومت‌هائی تصور میکردند برای انها رفاه وپیشرفت وبهروزی میاورد وضد اسلام ومن خواهندشد- وخداوندمنان مداوم انهارا تنبیه میکند تاانکه غرب برانها مستولی میشود ودرحدیثی دیگر کبوتر‌های نامه رسان سمبل نمایندگان خارجی شرق وغرب برای انها پیام میاورد یعنی انها اطاعت میکنند وزندگانی انها خالی از ایمان میشود وخداوندمناندانهارابه هردرجه ازجهنم که میخواهد میفرستد-تاانکه جریانی رخ میدهد- انهم ازقم-حضرت سلمان صلواته علیه میپرسد غرب قوی هستند زیرا‌‌ان‌زمان شرق کاری به مسلمانان ندارد وچینی‌ها وکمونیست بامسلمان ازدر دوستی درامد ه اند حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه اله والسلم میفرمایند- انهاقوی هستند ولی مشکلی برای انهابوجود میاید که دیگربخود مشغول میشند ونوع انرامشخص نمی‌کنند-کهامروز کورنا بنام کوید-19 اغاز‌‌ان‌است ولی فرمودند مرگ سفید یعنی مرگی اب بدن کم میشود وفرد سفید میشود- حضرت مرحوم ایت الله کرامت الله ملک حسینی رحمت الله علیه فرمودند بالترین عذاب برای کشورهای اسلامی‌فاسد است که بیشترین‌‌ان‌متعلق بهمراکش است که ساختمانها دردیف مانند انکه زلزله امده باشد فرومیریزد درحالیکه درمصر وحتی عربستان چنین اتفاقی نمیافتد- جالب است بحرانی در عراق بوجودمیاید-که سرچشمه ان امادگی برای فتح فلسطین میشود وبزرگترین پشتیبان ایران ویمن خواهد بود ودرلبنان مسلمان اماده جهاد با اسرائیل میشوند ومردمی‌که برای اربعین رفتن ندا میاید حاضر هستید براینبرد به فلسطین بروید همگی میذیرنند وباطی الارض معمولی ظرف چند دقیقه به فلسطین میرسند-همگی ما مسئولیت داریم وخدای ناکرده ازما سئوال میشود چراگفتی به من چه-باید پاسخوئی درخور ومعذوریت داشته باشیم در زمان سالها ده چهل دونفر از شیراز به اربعین رفته بودند انزمان رسم بود اول میابیست به سفارخانه ایران دربغدادبرونند ودرانجا نام ان‌ها ثبت شود بههفردی که نزدیکی خانه مابود وماباهم درمسجد اشنا شدیم وزمانی کهبرگشتهبود از همسایگان تنهامن به نزد ایشان رفته بودم- به ایشان گفته بودند هرگز به اربعین نرو ایشان هم نذر داشت- به بابل میرود وباگروه بابل چندنفر عرب بودد روز‌ها درغار وشب‌ها حرکت میکردند- ایشان یک کیسهضخیمی‌از نایلون درست کردهبود که دران لباس عربی بود ودریک ساک اب ومقداری سیب بوددردست میگرفت ویک لباس سیاه ضخیم پشمیتن اش بود انرا باصورت خودگل الود کرده بود ویک بسته ازشاخه‌های گیاهان مردابی مثل تاج درست کرده بودوارد مرداب بین بابل وکربلا میشوند به اایران افراد یاد داده بودن-که- بیست وچهار ساعت-در مرداب خواهید بود-وکوچترین تکانی بخورید که اب مواج شود هلی کوپتر میفهمد وهمه جارا برگبار میکشد وفقط موقع تخلیه اندکی میتوانید جابجا شوید- وفرای هرکدام چائی معین کردند هلی کوپتر امد رگباری بست کهاز چهارمتری من عبور کرد ما شب ازمرداب خارج شدیم وبسمت طلوع خورشید رفیت موارد استان کربلا شدیموارد یک محل شدیم که فقط سه خانه داشت یک منبع اب بلندی بود که به یک لوله از زیر‌‌ان‌اویزان بود ویک شیر فلیکه داشت زیران لباس رابرون اوردیم وشستیم وخودرا تطهیرکردیم وولباس عربی راپوشیدیم ورفتیم باز به سمت طلوع خورشید به یکجاده خاکی رسیدیم صبر کردیم تا عدهای که گوسفند برای کربلا میبردند چند الاغ واستر وشتر داشتند انها اشنا بودند گفتند بهمحض انکه خاکی از سمت کربلا ماد شما خودرا درزیر شتران واسب وغیره ویاداخل گوسفندان قایمکن این حیوانات دستاموز هستد کاری باتوندارند گشت میاید اتفاقاازتو سئوال میکند میفهمد عرب نیستی-و- شما تحویل ایران میدهد-ولی چنین نشد ومانزدیکی کربلا فرمودند ه شمادیگرازاد هستی ومن نمیدانستم که پلیس شیراز انجا ماموردارد به مسافرخانه نبایدمیرفتم به شیراز باز گشتم –چند روز بعد پلیس من را خواست وریس پلیس بهمن گفت به سفراربعین رفتی ؟؟ دران مسافرخانه اقامت کردی گفتم بلهمن چنین کردم- ایشان گفتند مگردرسفارتخانه به شما نگفتند که بهسفراربعیننرو چرارفتی و برای ما دردسر درستی کردی این دفعه اخرت باشد برو- من خیلی تعب کردم ویک استواری درشهربانی بود کهقوم وخویش دور زن خود یاخود ایشان –بود ازاو پرسیدم چگونه اینها فهمیدند گفت فلانی لو داده است که ماموربودیک روز درپیاده روی خیابانی عبور میکردم- متوجه شدم دارند درباره کربلا وسفر اربعین صحبت میکنند ویکی ازانها بسیارمطلع بود ومیگفت بنظرم به زودی رفتن به اربعین ازاد میشود- دوست اش که رفت من از ایشان درخواست کردم شما شماره تلفن خودرا بدهید- واسم مبارک خود ات رابگویئ د چون من نذر دارم وباید بروم ازشما سئوال کنم ایشان شماره تلفن راداد واسم اش را گفت من باتعجب واندکی خشم گفتم شمابودیدکه منرالودادید-؟؟ سرش روی سینهمن گذاشت حال بگرید وبگرید پیراهن من خیس شد- سرش رابرداشت وگفت من امام حسین علیه السلام-را نمیشناختم- خانم من باماشیتصادف کرد ازماشین من هیچ چیزی باقی نماند وپای ایشان معیوب شد ومادرزن من درطبقه دوم بالای ابخور پنچره میرفت .شیشه پاک میکرد تعادل خود رازدست داد ومرد ودخترمنهم مسئله پیدا کرد- من سه بار به کربلا رفتم وگوسفند نذر کردم-حال کمی‌اوضاع تغیر کرده است-منرابخش گفتم همین موضوع در روزنامه بنویس ایشان بااستحکام گفت نوشته ام-

یهودیان بر علیه صیهونیست-
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 247
  • بازدید کننده امروز : 248
  • باردید دیروز : 499
  • بازدید کننده دیروز : 252
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2853
  • بازدید ماه : 748
  • بازدید سال : 6752
  • بازدید کلی : 44066
  • کدهای اختصاصی