فلاسفه متعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند. ارائه پاسخهای مختلف به این پرسش است. یکی از روشهای رایج شامل تقسیم نهاد و گزارههای موجود به دو گروههایی تحت عنوان نام مقولات یا دستههاست. البته چنین فهرستهایی از مقولات با یکدیگر تفاوتهای گستردهای دارند و از طریق چارچوببندی طرحهای مقولاتی مختلف است که هستیشناسی به شاخههایی مانند علوم کتابداری و هوش مصنوعی مرتبط میگردند. چنین درکی از مقولات وجودی، اگرچه، صرفاً آرایه شناختی و طبقهبندی هستند .
مفاهیم
دوگانههای اساسی هستی شناختی عبارتند از :
عامها و خاصها
جوهر و عرض
اشیای انتزاعی و محسوس
ذات و وجود
جبرگرایی و اختیارگرایی
یگانهانگاری و دوگانهگرایی
ایدئالیسم و ماتریالیسم
انواع
فلاسفه میتوانند هستی شناختیها را به روشهای مختلف با استفاده از معیارهایی مانند درجه انتزاع و زمینه کاربرد آن مشخص کنند :
هستیشناسی بالایی: مفاهیم حامیتوسعه یک آنتولوژیهای، متا-آنتولوژی (فراهستیشناسی) .
هستیشناسی دامنه: مفاهیم مربوط به یک موضوع یا حوزه خاص، مورد علاقه برای مثال، فناوری اطلاعات یا زبانهای رایانهای، یا شاخههایی خاص از علم
هستیشناسی رابط: مفاهیم مربوط به ارتباط دو رشته
هستیشناسی فرایند: ورودی، خروجی، محدودیتها، توالی اطلاعات، مشمول در کسب و کار یا فرایندهای مهندسی .
تاریخچههستیشناسی یا اونتولوژی (به فرانسوی: Ontologie) مطالعه فلسفی طبیعت هستی، شدن، وجود یا حقیقت است؛ همچنین به عنوان پایه مقولات وجود و روابطشان.[ ۱] هستیشناسی که بهطور سنتی به عنوان بخشی از شاخههای عمده از فلسفه، یعنی متافیزیک شناخته میشود، اغلب با سوالاتی از قبیل اینکه چه چیزهایی وجود دارند یا ممکن است گفته شود وجود دارند و اینکه چگونه چنین اشیایی ممکن است در یک سلسله مراتب گروهبندی شوند و طبق شباهتها و تفاوتهایشان تقسیمبندی شوند. اگرچه هستیشناسی به عنوان یک امر فلسفی به شدت فرضی است، همچنین در علم اطلاعات و تکنولوژی کاربردهایی مانند مهندسی هستیشناختی دارد. یک تعریف بسیار ساده از هستیشناسی این است که ببینیم کلمه «چیز» در بافت (به انگلیسی: context) چه معنایی دارد.
بررسی اجمالی
از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟ نقاشی اثر پل گوگن، نقاش فرانسوی
برخی از فیلسوفان، به ویژه از مکتب افلاطونی، ادعا میکنند که همه اسمها (از جمله اسمهای انتزاعی) به اشیای موجود اشاره میکنند. دیگر فیلسوفان ادعا میکنند که اسمها همیشه اشیا را نامگذاری نمیکنند، بلکه برخی از آنها نوعی خلاصهنویسی برای ارجاع به گردایهای از اشیاء یا رخدادها را فراهم میکنند. در دیدگاه دوم، ذهن، به جای ارجاع به یک شیء، به مجموعهای از رخدادهای ذهنی اشاره میکند که توسط یک فرد تجربه میشود؛ جامعه به گردایهای از اشیای دارای برخی ویژگیهای مشترک اشاره میکند، و هندسه، به مجموعهای از نوعی خاص از فعالیتهای فکری اشاره میکند.[ ۲] بین این قطبها از واقعگرایی و نامگرایی، انواعی از واقعگرایی متعادل قرار دارد. یک هستیشناسی ممکن است شرحی ارائه دهد که چه واژگانی به موجودات اشاره میکنند، و چه واژگانی نمیکنند، چرا و اینکه چه دستهبندیهایی نتیجه میشود.[نیازمند منبع]
برخی از پرسشهای بنیادین
پرسش اصلی هستیشناسی شامل موارد زیر هستند-کلمه چیز ترجمه شی عربی است درفلسفه موجود است یعنی مخلوق است در فقه شی گفته میشود هرموجودی که غیراز خداوند منان است وخداوند در فلسفه وجو مطلق اس :
«چه چیز را میتوان گفت که وجود دارد؟»
«چیز (شی) چیست؟»[ ۳ ]
«در چه دستههایی، در صورت وجود، اشیای موجود را میتوانیم مرتب کنیم؟»
«معنای وجود چه چیزهایی هستند؟»
«چه حالات مختلفی از بودن اشیاء وجود دارد؟»
فلاسفه متعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند. ارائه پاسخهای مختلف به این پرسش است. یکی از روشهای رایج شامل تقسیم نهاد و گزارههای موجود به دو گروههایی تحت عنوان نام مقولات یا دستههاست. البته چنین فهرستهایی از مقولات با یکدیگر تفاوتهای گستردهای دارند و از طریق چارچوببندی طرحهای مقولاتی مختلف است که هستیشناسی به شاخههایی مانند علوم کتابداری و هوش مصنوعی مرتبط میگردند. چنین درکی از مقولات وجودی، اگرچه، صرفاً آرایه شناختی و طبقهبندی هستند .
مفاهیم
دوگانههای اساسی هستی شناختی عبارتند از :
عامها و خاصها
جوهر و عرض
اشیای انتزاعی و محسوس
ذات و وجود
جبرگرایی و اختیارگرایی
یگانهانگاری و دوگانهگرایی
ایدئالیسم و ماتریالیسم
انواع
فلاسفه میتوانند هستی شناختیها را به روشهای مختلف با استفاده از معیارهایی مانند درجه انتزاع و زمینه کاربرد آن مشخص کنند :
هستیشناسی بالایی: مفاهیم حامیتوسعه یک آنتولوژیهای، متا-آنتولوژی (فراهستیشناسی) .
هستیشناسی دامنه: مفاهیم مربوط به یک موضوع یا حوزه خاص، مورد علاقه برای مثال، فناوری اطلاعات یا زبانهای رایانهای، یا شاخههایی خاص از علم
هستیشناسی رابط: مفاهیم مربوط به ارتباط دو رشته
هستیشناسی فرایند: ورودی، خروجی، محدودیتها، توالی اطلاعات، مشمول در کسب و کار یا فرایندهای مهندسی.مطالعه فلسفی طبیعت هستی، شدن، وجودیا حقیقتاست؛ همچنین به عنوان پایه مقولات وجودو روابطشان. [۱] هستیشناسی که بهطور سنتی به عنوان بخشی از شاخههای عمده از فلسفه، یعنی متافیزیکشناخته میشود، اغلب با سوالاتی از قبیل اینکه چه چیزهایی وجود دارند یا ممکن است گفته شود وجود دارند و اینکه چگونه چنین اشیایی ممکن است در یک سلسله مراتبگروهبندی شوند و طبق شباهتها و تفاوتهایشان تقسیمبندی شوند. اگرچه هستیشناسی به عنوان یک امر فلسفی به شدت فرضی است، همچنین در علم اطلاعاتو تکنولوژیکاربردهایی مانند مهندسی هستیشناختی دارد. یک تعریف بسیار ساده از هستیشناسی این است که ببینیم کلمه «چیز» در بافت (به انگلیسی: context) چه معنایی دارد.
بررسی اجمالی
از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟نقاشی اثر پل گوگن، نقاش فرانسوی
برخی از فیلسوفان، به ویژه از مکتب افلاطونی، ادعا میکنند که همه اسمها (از جمله اسمهای انتزاعی ) به اشیای موجود اشاره میکنند. دیگر فیلسوفان ادعا میکنند که اسمها همیشه اشیا را نامگذاری نمیکنند، بلکه برخی از آنها نوعی خلاصهنویسی برای ارجاع به گردایهای از اشیاءیا رخدادها را فراهم میکنند. در دیدگاه دوم، ذهن،به جای ارجاع به یک شیء، به مجموعهای از رخدادهای ذهنی اشاره میکند که توسط یک فرد تجربه میشود؛ جامعه به گردایهای از اشیای دارای برخی ویژگیهای مشترک اشاره میکند، و هندسه، به مجموعهای از نوعی خاص از فعالیتهای فکری اشاره میکند. [۲] بین این قطبها از واقعگراییو نامگرایی، انواعی از واقعگرایی متعادل قرار دارد. یک هستیشناسی ممکن است شرحی ارائه دهد که چه واژگانی به موجودات اشاره میکنند، و چه واژگانی نمیکنند، چرا و اینکه چه دستهبندیهایی نتیجه میشود. [ نیازمند منبع ]
برخی از پرسشهای بنیادین
پرسش اصلی هستیشناسی شامل موارد زیر هستند :
- «چه چیز را میتوان گفت که وجود دارد؟»
- «چیز (شی) چیست؟» [۳]
- «در چه دستههایی، در صورت وجود، اشیای موجود را میتوانیم مرتب کنیم؟»
- «معنای وجود چه چیزهایی هستند؟»
- «چه حالات مختلفی از بودن اشیاء وجود دارد؟»
فلاسفهمتعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند. ارائه پاسخهای مختلف به این پرسش است. یکی از روشهای رایج شامل تقسیم نهاد و گزارههای موجود به دو گروههایی تحت عنوان نام مقولاتیا دستههاست. البته چنین فهرستهایی از مقولات با یکدیگر تفاوتهای گستردهای دارند و از طریق چارچوببندی طرحهای مقولاتی مختلف است که هستیشناسی به شاخههایی مانند علوم کتابداریو هوش مصنوعیمرتبط میگردند. چنین درکی از مقولات وجودی، اگرچه، صرفاً آرایه شناختیو طبقهبندی هستند.
مفاهیم
دوگانههایاساسی هستی شناختی عبارتند از:
انواع
فلاسفه میتوانند هستی شناختیها را به روشهای مختلف با استفاده از معیارهایی مانند درجه انتزاع و زمینه کاربرد آن مشخص کنند :
1. هستیشناسی بالایی : مفاهیم حامیتوسعه یک آنتولوژیهای، متا-آنتولوژی (فراهستیشناسی).
2. هستیشناسی دامنه : مفاهیم مربوط به یک موضوع یا حوزه خاص، مورد علاقه برای مثال، فناوری اطلاعات یا زبانهای رایانهای، یا شاخههایی خاص از علم
3. هستیشناسی رابط : مفاهیم مربوط به ارتباط دو رشته
4. هستیشناسی فرایند : ورودی، خروجی، محدودیتها، توالی اطلاعات، مشمول در کسب و کار یا فرایندهای مهندسی.
تاریخچه هستیشناسی یا اونتولوژی (به فرانسوی : Ontologie) مطالعه فلسفی طبیعت هستی ، شدن، وجود یا حقیقت است؛ همچنین به عنوان پایه مقولات وجود و روابطشان. [۱] هستیشناسی که بهطور سنتی به عنوان بخشی از شاخههای عمده از فلسفه ، یعنی متافیزیک شناخته میشود، اغلب با سوالاتی از قبیل اینکه چه چیز هایی وجود دارند یا ممکن است گفته شود وجود دارند و اینکه چگونه چنین اشیایی ممکن است در یک سلسله مراتب گروهبندی شوند و طبق شباهتها و تفاوتهایشان تقسیمبندی شوند. اگرچه هستیشناسی به عنوان یک امر فلسفی به شدت فرضی است، همچنین در علم اطلاعات و تکنولوژی کاربردهایی مانند مهندسی هستیشناختی دارد. یک تعریف بسیار ساده از هستیشناسی این است که ببینیم کلمه «چیز» در بافت (به انگلیسی : context) چه معنایی دارد.
بررسی اجمالی
از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟نقاشی اثر پل گوگن، نقاش فرانسوی
برخی از فیلسوفان، به ویژه از مکتب افلاطونی، ادعا میکنند که همه اسمها (از جمله اسمهای انتزاعی ) به اشیای موجود اشاره میکنند. دیگر فیلسوفان ادعا میکنند که اسمها همیشه اشیا را نامگذاری نمیکنند، بلکه برخی از آنها نوعی خلاصهنویسی برای ارجاع به گردایهای از اشیاءیا رخدادها را فراهم میکنند. در دیدگاه دوم، ذهن،به جای ارجاع به یک شیء، به مجموعهای از رخدادهای ذهنی اشاره میکند که توسط یک فرد تجربه میشود؛ جامعه به گردایهای از اشیای دارای برخی ویژگیهای مشترک اشاره میکند، و هندسه، به مجموعهای از نوعی خاص از فعالیتهای فکری اشاره میکند. [۲] بین این قطبها از واقعگراییو نامگرایی، انواعی از واقعگرایی متعادل قرار دارد. یک هستیشناسی ممکن است شرحی ارائه دهد که چه واژگانی به موجودات اشاره میکنند، و چه واژگانی نمیکنند، چرا و اینکه چه دستهبندیهایی نتیجه میشود. [ نیازمند منبع ]
برخی از پرسشهای بنیادین
پرسش اصلی هستیشناسی شامل موارد زیر هستند :
- «چه چیز را میتوان گفت که وجود دارد؟»
- «چیز (شی) چیست؟» [۳]
- «در چه دستههایی، در صورت وجود، اشیای موجود را میتوانیم مرتب کنیم؟»
- «معنای وجود چه چیزهایی هستند؟»
- «چه حالات مختلفی از بودن اشیاء وجود دارد؟»
فلاسفهمتعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند. ارائه پاسخهای مختلف به این پرسش است. یکی از روشهای رایج شامل تقسیم نهاد و گزارههای موجود به دو گروههایی تحت عنوان نام مقولاتیا دستههاست. البته چنین فهرستهایی از مقولات با یکدیگر تفاوتهای گستردهای دارند و از طریق چارچوببندی طرحهای مقولاتی مختلف است که هستیشناسی به شاخههایی مانند علوم کتابداریو هوش مصنوعیمرتبط میگردند. چنین درکی از مقولات وجودی، اگرچه، صرفاً آرایه شناختیو طبقهبندی هستند.
مفاهیم
دوگانههایاساسی هستی شناختی عبارتند از:
انواع
فلاسفه میتوانند هستی شناختیها را به روشهای مختلف با استفاده از معیارهایی مانند درجه انتزاع و زمینه کاربرد آن مشخص کنند :
1. هستیشناسی بالایی : مفاهیم حامیتوسعه یک آنتولوژیهای، متا-آنتولوژی (فراهستیشناسی).
2. هستیشناسی دامنه : مفاهیم مربوط به یک موضوع یا حوزه خاص، مورد علاقه برای مثال، فناوری اطلاعات یا زبانهای رایانهای، یا شاخههایی خاص از علم
3. هستیشناسی رابط : مفاهیم مربوط به ارتباط دو رشته
4. هستیشناسی فرایند : ورودی، خروجی، محدودیتها، توالی اطلاعات، مشمول در کسب و کار یا فرایندهای مهندسی-کلمه شی کلمه عربی است که درفارسی بهانچیز گفته میشود- درفلسفه موجود گفته میشود یعنی مخلوق- هرچه غیرازخداوندمنان مخلوق وشی است یاموجود است- طبیعت هستی طبیعت یک کلمه عربی است ازطبع خصوصیات رامیگویند هستی چه خصوصیاتی دارد-متف فیزیک متا یعنی فرا فیزیک یعنی ماده درکل فرا ماده اینجهانی معلوم نیست که خداوندمنان باشد درعلوم سلام متافیزیک یعنی خداوندمنان فرشتگان هم فرا فیزیک هستند وانهاهم فرا فرشتگان هست ایشان بیان کرده است تقسیم بندی موجودان فرضی است این غلط است تقسیمبندی حقیقی است که یکوجود مطلق است و موجودات کثیر وزیاد- فرضی نیست- بیان کرده است چیز راچگونه تعریف کنیم این ربطی به فلسفه محض ندارد چون درفلسفهمحض واسلامی شی بطورکلی چه خصوصیات و تعاریف وصفات دارد بطوریکه کل شی ان قوانین واصول رادربرداشته باشد اما دراینجا فلسفه محض نیست ما یک بک گراند داریم بعنوان زمینه ویک کانتکس داریم- بیشتر درنقاشی بیان میشود نقاشی روی چه نوعبومیکشیدهمیشود کاغذ است دیوار است روی شیشه است وبعد باچهموارد و چه ژانر نقاشی وچهموضوغی کشیدهمیشود اینمیشو کانتکس فرض کنید که پیامبر در ادبیات یعنی کسیکهپیام میاورد مثلا هدهد است پستچی است وغیره ولی درعلوم دینی فردی که پیام خداوندمنان رامیأورد زمینه یکی است ولی کانتکس فرق دارد-ادامه درد.